بهترین فکر توی دنیا برا من فکر رهایی ست
بهترین غم توی دنیا برا من غم جدایی ست
بهترین عشق توی دنیا برا من عشق خدایی ست
بهترین قلب توی دنیا برا من قلب های آبی ست
بهترین شب توی دنیا برا من شب مهتابی ست
بهترین رنگ توی دنیا برا من رنگ طلایی ست
بهترین جمله تو دنیا برا من پر از آزادی ست
بهترین درد توی دنیا برا من درد خیالی ست
بهترین خواب توی دنیا برا من خواب ابدی ست
بهترین لبخند تو دنیا برا من لبخند آبی ست
بهترین حس توی دنیا برا من حس سپهری ست
بهترین هدیه تو دنیا خود سهراب سپهری ست
نسترن
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد. و خاصیت عشق این است .
به احترام علاقه ات به سهراب
و
مرسی که سر زدی
منم ممنونم هم بخاطر شعر سهرای و هم سر زدن به من.
سلام عزیزم
خوبید؟
پسر نازی دارید
ممنون که بهمون سر زدید...
سلام و ممنونم
ممنون که به من سر زدی . خوشحالم از این آشنایی .
بدترین درد رو نفهمیدم . چراکه دوستدار خیال هستم ولی حس سهراب را ستایش میکنم .
منم از حضور شما ممنونم. خیال در اینجا دردایی که تو خیالم منو آزار می ده.
من شعر نمی گم
ولی بعضی وقت ها که احساسم گل می کنه چیزای می نویسم این هم یک نمونه اش
بار دیگر از کناره های پرده ی ترمه دوز شده
دل نوشته های تنگ دلی ات را
بر صفحه روزگار من باروندی
من هستم و این گوش شنوا
و هارمونی صدای طبش قلب ها
و صراحی پر ز شراب انتظار
به نواز که نواختننت هیچ بویی بجز عطر عشق ندارد
شاعر می گه :مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بیدردی علاجش آتش است
بهترین عشق تو دنیا برام من عشق خدایست
سلام گلم
ممنون که مهمون کلبه من بودید
شعراتون بسیار زیباست عزیزم
سلام عزیزم. ممنونم
گاهی وقتها فقط اشعار سهراب میتونه حال آدم رو خوب کنه
و شاید روزهایی هست که فقط میشه سهراب خوند!...
و من اینروزها باز هم دارم سهراب میخونم...
درود بر شما
***
صدای همهمه میآید.
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم
و رودهای جهان رمز پاک محو شدن را
به من میآموزند،
فقط به من
و من مفسر گنجشکهای دره گنگم
و گوشواره عرفان نشان تبت را
برای گوش بی آذین دختران بنارس
کنار جاده «سرنات» شرح داده ام
به دوش من بگذار ای سرود صبح «ودا»ها
تمام وزن طراوت را
که من
دچار گرمی گفتارم
و ای تمام درختان زیت خاک فلسطین
وفور سایه خود را به من خطاب کنید،
به این مسافر تنها، که از سیاحت اطراف "طور" می آید
و از حرارت "تکلیم" در تب و تاب است.
سهراب عزیز
ممنون که به وبلاگ من سر زدید. باز هم منتظر شما هستم.
ممنونم از حضورتون

قشنگ بود