بوی غروب به مشام می رسد
این آفتاب قرمز رنگ، زردی خود را از دست داده
رنگ آسمان غریبی می کند
این آفتاب چه به روز فرشهای زمین آورده
نگاه غروب زخمی می آید
این خورشید است که مدام رنگ عوض کرده
چه بی رنگی در او وجود دارد
دنیا را در دست خود بزرگ دیده
صدای آسمان بیرون آمد
این غروب چگونه بدست آمده
کاش بتوان طلوع را دید
این طلوع همیشه دوست داشتنی بوده
کاش دنیا همیشه طلوع بود
این غروب به پایان رسیده
کاش شبها در دست ما باشد
چون دنیا طلوعی همیشگی آفریده
نسترن