نسترن-شعر وناگفته ها

همه اشعار و دل نوشته های من

نسترن-شعر وناگفته ها

همه اشعار و دل نوشته های من

وجود

در آفتاب ساده دیوار خانه ها

قلبم صدای خسته تنها شنیده است


روزی که خواب خوش سایه دلم

در سوز آفتاب، نگاهش بریده است


شاید که باز به خودم سخت گفته ام

آنکس که دیده اش به خدایم رسیده است


دیدار سایه ها که به دنبال خنده است

آری، چه زیبا به تماشا نشسته است


شبهای غصه ها به نگاهای خسته ای

اینک غبار تازه ای بر آن نشانده است


من باز خسته ام و صدایم گرفته است

از یادگار عزیزی که برایم نمانده است


دیگر وجود مرا تاراج می کند

آنکس که همچو من، از باد خسته است


دیگر سکوت ونگاه و غبار من

در آخرین صدای وجودم شکسته است


                                                            نسترن

نظرات 5 + ارسال نظر
رزماری شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:59 ب.ظ http://mano-hamsaram.blogsky.com

ممنونم نسترن جون

مهدی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 ق.ظ http://spantman.blogsky.com

اون بیت در آخرین صدای وجودم شکسته است پر از انرژی شعری بود ولی یک جای این شعر برای من مبهم بود اونجا که میگین آنکس که همچو من از باد خسته است. یعنی نفهمیدم منطورتون از خستگی از باد چیه

مهدی جان بازم ازت ممنونم وخوشحالم که اشعارمو دنبال می کنی. دوست دارم در مورد تک تکشون نظر بدی. برام لذت بخشه و اینکه باد در این شعر استعاره از غم هستش. باد وطوفان غم

رضا چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ق.ظ http://rezagoodarzi.blogfa.com

سلام این شعر زیبا و متفاوت بود

سلام وممنونم

s@rv چهارشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ق.ظ http://sarvenaz.blogsky.com

سلام مجدد
باورکنید اولین نفری میباشید که به این سرعت پاسخ دادم وهیچکدام ازکامنتها جواب ندادم هنوز، چون تنبل هستم
اما متاسفانه امروز درگیر مجلس ختم باجناقم میباشم کمی فرصت ندارم ولی این پیامتون سیو نکردم .که مجدد ببینم
اما منتظر نقدو تحلیل ازبنده نباشید که عادت به چنین کاری ندارم ودرهیچ سایتی هم چنین کاری نکردم چون درتخصص بنده نیست ولی درموارد ریز تر چشم درخدمت هستم
شادوشکوفاباشید

استاد بزرگوار از همه لطف شما و پاسخ به کامنت ها واقعاً ممنونم. دوست داشتم در خصوص اشعار نظر دهید ولی به عقیده شما احترام می گذارم . و تقاضا دارم باز هم به من سر بزنید و اشعار بیشتری بخوانید. با تشکر از شما

s@rv شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 05:31 ب.ظ http://sarvenaz.blogsky.com

البته خواستم خصوصی ارسال کنم ولی بلاگ اسکای ظاهرا خصوصی ندارد ویا بنده وارد نیستم . نیاز نیست آنرا تائید کنید ودردید قرار دهید

سلام خانم آموزگارگرامی
بازهم ممنون ازحضور گرمتان .با توجه به اینکه دروبلاگها حجم کامنت ها اندازه ی مشخصی دارد لذا اصل مطلب مینویسم خدمت سرکار
درمرحله اول بنظر بنده شعر سرودن دوحالت دارد .حالت اول اینکه نویسند میخواهد شاعر باشدیا شاعر است وزیادشاید قیدو بند احساس نباشدوگروه دوم افرادی مثل سرکار .بنده وهزاران نفر دیگرکه برای احساس واندیشه ی خودمان مینویسیم
عقیده ام براین است که شاعر ابتدا باید احساس سرودن داشته باشد .بعدازآن بتواند الهام بگیرد ومرحله سوم فن شعر است که باید اصلاح گرددمگر اینکه شعر فقط یک حالت شخصی داشته باشد ونیاز نباشد دیگران آنرا بخوانند
فکر میکنم سرکار زیاد خودتان را درگیر احساس میکنید وبرای سرودن الهام میگیریدکه خوب است اما بعدازسرودن زیاداهمیت به فن یا ویرایش شعرتان نمیدهید هرچند که اشعارتان بخصوص نیمائی زیباست
شعررا بعدازنوشتن چندبار بلند بخوانید بخصوص اشعار کلاسیک .درشعر سپید باید رعایت کنید کمتر ازحروف ربط مانند را – با – از – وامثال آن استفاده کنید همچنین زیاد انتهای هرسطر شعرتان با فعل ختم نکنید که شبیه یک نوشته یا داستان شود
درشعر نیمائی برخلاف سپید ممکن است نیاز به قوافی نباشد ولی وزن جایگاه خودش دارد وزیبائی شعر نیمائی به همان وزن شعر است
فکر میکنم بخاطر احساسی که هنگام سرودن دارید زیاد ازکلمات تکراری وعامیانه استفاده میکنید.سعی کنید زمانی شعرتان اصلاح فرمائید که ازآن حالت احساسی خارج شده باشیدوهدف تنها اصلاح شعر باشد
درشعر کلاسیک یادتان باشد میگویند دریک شعر شاعر نمیتواند از یک قافیه تکراری استفاده کند
درشعر کلاسیک ردیف – قافیه ووزن ازاهمیت ویژه برخوردار است بعضی قسمتها قافیه را درست بکار نبردید وبا قافیه های دیگر هم خوانی نداردویا اینکه وزن شعرتان درهرمصرع با مصرعهای بعدی یکسان نیست ازنظر تعداد حجاها که این را میشود با انگشتان دست هم شمرد وکنترل کرد
قصد ندارم دراین فرصت داخل جزئیات شوم و اهل تعارف هم نیستم .احساستان قوی است راحت الهام میگیرید اما باید رعایت بعضی قوانین هم بکنید چون سرکار شعررا باباز کردن وبلاگ دردید عموم میگذارید وخصوصی نیست که بعنوان مثال بنده دردفتر خاطراتم نگه دارم پس اجبار دارم رعایت بعضی موارد بکنم .واشکالاتتان هم خیلی جزئی است که راحت میتوانید برطرف کنید
ضمنا فراموش نفرمائید که ترانه هم دارای قوانینی است اگر بصورت پاپ نوشته نوشته یا نیمائی که مشخصات خودش دارد. ولی بصورت کلاسیک باشد هیچ فرقی ازنظر اوزان .قافیه وو با غزل ومثنوی واین گونه اشعار ندارد
اگر دوست داشتید بعنوان مثال ترانه ای ازخواننده ای را بنویسید فقط ملودی آنرا درذهنتان داشته باشید تا راحت بتوانید با احساس وتفکر خودتان ترانه بنویسیدوکاری به متن آن ترانه نداشته باشید
الته یک مورد هم فراموش نفرمائید .فکر نکنید تمام اشعاری که روی سایتهای شعر است وعده ای هم برایشان به به وچه چه زدند وکامنت گذاشتند معنا ومفهوم شعر دارد.این یک موارد تکراری وهمه روزه است .گاهی اوقات بعضی افراد حتی بدون اینکه شعررا درست بخوانند ویا حتی معناومفهوم آنرا درک کرده باشندکامنت میگذارندوحتی کامنت های کپی پیس شده
اشعارتان همه زیباست تنها باید کمی درویرایش کردن حساس باشید .ممکن است درویرایش یا اصلاح مجبور باشید ازکلمه ای که زیاد دوست دارید منصرف شوید ولی مجبوریدچون میخواهید دردید خواننده قرار دهید
ازجسارتم بسیار پوزش
شادوسرفراز باشیدوموفق

سلام استاد گرامی. از اینکه وقتتان را صرف نقد اشعار من کردید واقعاً سپاسگذارم و نظرات شما را کاملا درست می دانم و با جان و دل می پذیرم. و واقعاً از شما بخاطر این همه لطفی که به من داشتید ممنونم. از کامنت شما بسیار خوشحال شدم و آن را صددرصد تایید می کنم و سعی می کنم که همه مواردی که یادآور شدید را رعایت کنم. باز هم تشکر می کنم. از آشنایی با شما بسیار خرسندم. سلامت و پاینده باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد